Web Analytics Made Easy - Statcounter

درست است. اعتیاد داشتم، ولی به همین دلیل، از خودم تست گرفته بودم. در هر حال، کوکائین چندان برای فوتبال خوب نیست، چون به جای انرژی دادن، انرژی‌تان را می‌خشکاند. حواسم به آن بود. تحلیل‌های خودم را انجام دادم و در آن بازی حیاتی مقابل باری، پاکِ پاک بودم. ‌امروز همچنان پرونده بررسی نتایج مربوط به تست دوپینگ چندین بازیکن از جمله من در آزمایشگاه باز است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در هر حال، هیچ‌چیز آن سال‌ها را که مجبورم کردند بازنده شوم، به من پس نخواهد داد.

طرفداری| در قسمت قبلی در خصوص ورود موفرفری آرژانتینی به ناپل و استقبال باشکوه از او توسط هواداران ناپولی پرداختیم و در این گزیده که همچنان از فصل پنجم روایت می‌شود، مارادونای فقید ماجرای برخورد نه چندان خوب ایتالیایی‌ها با او بعد از اتفاقات جام جهانی 1990 را تعریف می‌کند؛ جایی که دیگو از ناپلی‌ها خواسته بود در جدال برابر آتزوری در نیمه نهایی مسابقات، از آرژانتین حمایت کنند و همین طور هم شد و در نهایت مارادونا و تیمش توانستند میزبان مسابقات را از دور جام جهانی کنار بزنند. باهم می‌خوانیم:

احیا/ ناپولی 91-1984: ادامه

قراردادم در 1989 به پایان می‌رسید، ولی در سال 87، گیرمو [مدیربرنامه وقت مارادونا] به‌ این نتیجه رسید که هر چه زودتر باید برای تمدیدش اقدام کنیم. در هر حال، آن ناپولی که 2 سال پیش به آن آمده بودم، قابل مقایسه با این یکی نبود. یک سومی ‌و یک قهرمانی اسکودتو کسب کرده بودیم. مذاکرات در مادرید، در همان مسابقه پشت درهای بسته که آن را باختیم، شروع شد. چون حذف شدیم، فرلاینو تا حدی عقب کشید، ولی یک غافلگیری در انتظارش بود. سیلویو برلوسکونی می‌خواست مرا به میلان ببرد و کشمکش بزرگی آغاز شد. در اعماق قلبم می‌دانستم نمی‌توانم در ‌ایتالیا برای هیچ تیم دیگری غیر از ناپولی بازی کنم، چون هواداران مرا و هر کسی که مرا خریده باشد، می‌کشتند.‌ این حرفی بود که وقتی برلوسکونی را ملاقات کردم، به او گفتم. واقعا به عنوان یک مرد متشخص و یک برنده، تحت تاثیرم قرار داد. گفتم:

برلوسکونی، اگه ‌این اتفاق بیفته، باید جفت مون از ‌ایتالیا بریم. شغلت رو از دست می‌دی، چون ناپلی‌ها هر روز تحت فشارت قرار می‌دن و من دیگه نمی‌تونم روی ادامه زندگی‌ام، حساب کنم.

در اوایل نوامبر 1987، در هتل برون میلان در اردو بودیم تا مقابل کومو بازی کنیم. مرسدس بنز آخرین مدلی دنبال کوپولا آمد. به میلانو فایو رفته بود؛ جایی که شخص برلوسکونی، صاحب مرتع و عمارتی بزرگ بود. عمارتی که بیشتر در فیلم‌ها می‌توان دید. به گیرمو گفت بعد از پایان قراردادم به هر قیمتی که باشد، مرا می‌خواهد. گفته بود حداقل 50 میلیون دلار خرج کرده و حتی یک جام لعنتی هم دشت نکرده است. بدون‌ اینکه بپرسد چقدر در ناپولی می‌گیرم، پیشنهاد داده بود دو برابر آن را پرداخت کند، یک آپارتمان در پیاتزا سن بابیلا و هر ماشینی که بخواهم، هم جزو معامله بود؛ البته منظورم یک فیات 600 نیست، بلکه صحبت از لامبورگینی، فراری و رولز رویس بود. در کنار همه‌این‌ها، یک قرارداد 5 ساله با فینی وست، شرکت ارتباطات برلوسکونی، هم بخشی از پیشنهاد بود.

دوست خبرنگارم، جیانی مینا، از این ملاقات خبردار شد و خبر آن را در دسامبر در مجله اسپسیال منتشر کرد. سه‌شنبه صبح، دیگر همه می‌دانستند میلان مرا می‌خواهد و آماده است تمام خواسته‌هایم را برآورده کند. همان شب فرلاینو تمام خواسته‌هایمان را پذیرفت و قرارداد جدیدی ‌امضا کردیم. پاداش‌های پیشنهادی تقریبا 3 برابر چیزی بود که انتظار داشتیم. تا 1993 برای سالی 5 میلیون دلار توافق کردیم که جدای از درآمدهای مربوط به تبلیغات و فروش بود؛ مواردی که شاید سالی بالغ بر 2 میلیون دلار می‌شد. حتی یک روز فرلاینو با یک فراری F40 مشکی، به خانه‌ام آمد؛ تنها نمونه تولیدشده از آن در دنیا بود. نمی‌دانم اگر پیشنهاد میلان را قبول می‌کردم، ادامه دوران ورزشی‌ام چطور پیش می‌رفت. نمی‌دانم بهتر می‌شدم یا بدتر، ولی ناپلی‌ها را می‌شناختم و می‌دانستم جان‌شان را برایم می‌دهند. مطمئن باشید اگر کسی در ‌ایتالیا به خودش جرات می‌داد به مارادونا دست بزند، ناپلی‌ها در تورین، میلان، ورونا یا هر جا که باشد، خاکسترش می‌کردند.

در واقع آن روزها، فقط پول بود که دغدغه‌ای برایم به حساب نمی‌آمد. همان موقع بود که یکی از نهادهای بین المللی به نام Management Group، طی یک نظرسنجی پرسید مشهورترین چهره دنیا کیست. من اولین نفر لیست بودم و آن‌ها در قبال حق تصویرم، صد میلیون دلار پیشنهاد کردند. با این حال، هنوز یک مشکل کوچک وجود داشت؛ آن‌ها می‌خواستند من ملیت دوم هم داشته باشم: آرژانتینی و آمریکایی. ملیت من قیمت ندارد. هیچ‌کس نمی‌تواند به اندازه‌ای پول دهد که دست از آرژانتینی‌بودن بردارم، هیچ‌کس. برای همین پیشنهاد را رد کردم. تصمیم خودم بود. گیرمو می‌توانست راهنمایی‌ام کند، ولی مثل هر تصمیم دیگر در زندگی‌ام، حرف آخر را خودم می‌زدم. همیشه همین‌طور بود. ‌اشخاص دیگر مثل هنری کَسینجر هم واسطه شده بودند و حتی مبلغ صد میلیون دلاری را بالاتر برده بودند، ولی از نظر من مساله مالی نبود. نمی‌شد هیچ قیمتی روی آرژانتینی‌بودن گذاشت.

به آن‌ها گفتم نیاز مالی ندارم. آن روزها برنامه‌ای هم در شبکه RAI ‌ایتالیا داشتم و ماهانه 250 هزار دلار دریافت می‌کردم. علاوه بر‌ این، قراردادی 5 میلیون دلاری با شرکت ژاپنی هیتاچی بسته بودم تا از اسمم روی محصولات‌شان استفاده کنند. قرارداد تبلیغاتی دیگری هم با یک شرکت تولید قهوه سرد داشتم. آن‌ها می‌خواستند کلیپ تبلیغاتی‌شان را در گرند کنیون آریزونا فیلم‌برداری کنند. وقتی‌این را فهمیدم، گفتم: «بیاین ‌این کار رو در آرژانتین انجام بدیم. می‌خوام در کشور خودم انجام بشه.» ژاپنی‌ها را به تالامپایا در لاریوخا بردم. گفتند مدل هم می‌خواهند. برادرانم ال‌تورکو و ال‌لالو را پیشنهاد دادم. فرماندار وقت منظقه هم هر روز هلی کوپترش را در اختیارمان می‌گذاشت تا به آنجا برویم. فیلم‌برداری را به‌ این شکل انجام دادیم و فوق‌العاده از آب درآمد. قهوه سرد زیادی در ژاپن فروختند. تبلیغ دیگری هم برای یک نوشیدنی فیلم‌برداری کردیم که برند ژاپنی دیگری بود. با این حال، در تمام قراردادها، یک ماده را حتما لحاظ می‌کردم که آن فعالیت تبلیغاتی، پیشرفت زندگی حرفه‌ای‌ام را تحت تاثیر قرار ندهد. همکاری‌هایی با برنامه‌های تلویزیونی، لوازم التحریر کودکان، لوازم قنادی و هر چیزی که دلم می‌خواست، صورت می‌دادیم.

سفارش ماشین‌هایی را می‌دادم که موجود نبود، ولی خیلی زود آن‌ها را تحویل می‌گرفتم. مثلا یکی‌شان مرسدس بنزی بود که برای بازار ‌ایتالیا تولید نمی‌شد. در موردش به گیرمو گفتم و با کارخانه بنز تماس گرفت. طعمه را گاز زدند. همیشه همین‌طور می‌کردند. مدتی گذشت و یک روز گیرمو خواست از بالکن پایین را ببینم. رفتم بیرون، پایین را نگاه کردم و آنجا بود؛ به همراه همه کله گنده‌هایی که آن را از مرسدس بنز آورده بودند. اولین نمونه بود که به ‌ایتالیا می‌آوردند. رفتم پایین. همه‌چیزش فوق‌العاده بود. همه را بغل کردم. سوئیچ را گرفتم و سوار شدم. همه‌چیز را لمس کردم؛ فرمان، دکمه‌ها، لعنتی فوق‌العاده بود. سرم را چرخاندم و دنده را دیدم: «این اتوماتیکه.» رنگ گیرمو پرید: «آره، آره، اتوماتیکه.» پیاده شدم و سوئیچ را به آن مردان دادم. تشکر کردم و دوباره بالا به آپارتمانم رفتم. ماشین‌های دنده اتوماتیک را دوست نداشتم. الان که فکر می‌کنم، دیوانگی بود.

اگر کسی در ‌ایتالیا به خودش جرات می‌داد به مارادونا دست بزند، ناپلی‌ها در تورین، میلان، ورونا یا هر جا که باشد، خاکسترش می‌کردند

در همین باره بخوانید:

چرا مارادونا به جای میلان، یوونتوس یا اینتر، راهی ناپولی شد؟

مارادونا در بارسلونا و جامی که به خاطر ضبط پاسپورت، تکه تکه شد

وقتی مارادونا از تصمیم به بازنشستگی در 21 سالگی و ابراز علاقه بارسلونا می‌گوید

چرا مارادونا بوکا جونیورز فقیر را به ریور پلاته غنی ترجیح داد؟

وقتی پاهای مارادونا بریده شد

کش رفتن کرایه اتوبوس از جیب اقوام

خاطرات کتک خوردن از پدر و حمام با آب سرد

احیا/ ناپولی 91-1984: ادامه

نگذاشتند زندگی‌ام را بکنم. فصل آخر در ناپولی در 91-90، برایم بدل به کابوس شد. وقتی داشتم ناپل را‌ترک می‌کردم، منتقدین از هر طرف به من حمله می‌کردند. داستان کثیف مربوط به مسابقه جام باشگاه‌های اروپا مقابل اسپارتاک در مسکو در رسانه‌ها، مرتبا منتشر می‌شد. تمام هفته یک روز هم تمرین نکرده بودم. در خانه بودم و تیم بدون من به روسیه رفته بود. همه منتظر بودند ببینند من هم به آنجا می‌روم یا نه. رفتم. شاید با هواپیمای شخصی رفتم، ولی آنجا بودم. بازی کردم. یک یک مساوی کردیم و بازی به پنالتی کشیده شد و باختیم. در غیر‌این صورت، در جام باشگاه‌های اروپا باقی می‌ماندیم، ولی مساله ‌این است که در هر حال، محکوم به نابودی بودم!

در 17 مارس، ناپولی در سان‌پائولو مقابل باری قرار گرفت. مسابقه دیگری از لیگ که از ته جدول برای برد بازی می‌کردیم. با یک گل از زولیتا، جیانفراکو زولا را می‌گویم، برنده شدیم. معمولا تعویضی من به حساب می‌رفت، ولی آن یکشنبه باهم بازی کردیم. هیچ‌وقت هیچ‌کدام‌مان فکر نمی‌کردیم یکی از آخرین دفعاتی باشد که چنین فرصتی نصیب‌مان می‌شود. برای آزمایش دوپینگ انتخاب شدم.

آن را تست دوپینگ آنتونیو ماتارسه صدا می‌کنم. شکی ندارم انتقام از نوع ‌ایتالیایی بود، چون آرژانتین آن‌ها را از جام‌جهانی حذف کرده بود. بعد از آن جام‌جهانی، اصلا نباید به ‌ایتالیا برمی‌گشتم. جرمم آن مسابقه در ناپل مقابل ‌ایتالیا بود که با گل کانیگیا برنده شدیم. بعد از آن بازی، ماتارسه، که اهل باری و رئیس فدراسیون فوتبال ‌ایتالیا بود، با تلخی و خشم به من نگاه نمی‌کرد. طوری به من خیره شده بود که معتادان خیره می‌شوند و با خودم فکر کردم ادامه حضورم در‌این کشور خیلی سخت خواهد بود.

بعد از آن جام‌جهانی، اصلا نباید به ‌ایتالیا برمی‌گشتم. جرمم آن مسابقه در ناپل مقابل ‌ایتالیا بود که با گل کانیگیا برنده شدیم

درست است. اعتیاد داشتم، ولی به همین دلیل، از خودم تست گرفته بودم. در هر حال، کوکائین چندان برای فوتبال خوب نیست، چون به جای انرژی دادن، انرژی‌تان را می‌خشکاند. حواسم به آن بود. تحلیل‌های خودم را انجام دادم و در آن بازی حیاتی مقابل باری، پاکِ پاک بودم. ‌امروز همچنان پرونده بررسی نتایج مربوط به تست دوپینگ چندین بازیکن از جمله من در آزمایشگاه باز است. در هر حال، هیچ‌چیز آن سال‌ها را که مجبورم کردند بازنده شوم، به من پس نخواهد داد.

در همان زمان در 24 مارس، بدون‌ اینکه حتی از آن خبر داشته باشم، آخرین بازی‌ام در ناپولی را انجام دادم. در جنوا بود و مقابل سمپدوریا یک به 4 بازنده شدیم؛ تیمی‌که در نهایت قهرمان شد. من تنها گل‌مان را از روی نقطه پنالتی زدم. تلخ‌ترین گل زندگی‌ام بود.با آن گل، از ناپولی خداحافظی کردم. به عنوان یک تبهکار از ‌ایتالیا، بیرون انداخته شدم و این اصلا پایان خوبی برای داستان نیست. اصلا نیست.

برگرفته از کتاب ال دیگو نوشته دیگو مارادونا (چاپ 2004): منتشر شده در گلگشت (لینک مشاهده و خرید کتاب ال دیگو)  کد تخفیف: tarafdari 10 درصد تخفیف

از دست ندهید ????????????????????????

جانشین کلوپ در لیورپول مشخص شد؟  کلوپ: از گرسنگی بمیرم هم به تیم انگلیسی دیگری نمی‌روم! منچسترسیتی به دنبال تعیین جانشین پپ گواردیولا ستاره سوریه بازی با ایران را از دست می‌دهد؟ شروط بشار رسن برای بازگشت به پرسپولیس

منبع: طرفداری

کلیدواژه: میلیون دلار جام جهانی ناپلی ها زندگی ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۱۶۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حبس هشت ساعته سایپا در اتوبوس بین شهری!

به گزارش ورزش سه، مجتبی سرآسیایی سرمربی تیم سایپا پس از شکست دو بر یک تیمش مقابل ملوان در نشست خبری حاضر شد و درباره شرایط تیمش گفت: من از این بازی لذت بردم. تیم تارتار یک تیم گردن کلفت، تاکتیکی و فوق العاده است و همچنین از شور و هیجان ورزشگاه لذت بردم.‌ درود می‌فرستم به شرف بازیکنان تیمم که با وجود خستگی زیاد، تمام وجودشان را گذاشتند تا پرچم تیمشان را بالا نگه دارند و مقابل این تیم مقاومت کردند.

او ادامه داد: دقیقا تا لحظه آخر بر اساس کار های تاکتیکی کار کردند و یکی دو مسئله است که باید درباره آن صحبت کنم. از چند زاویه پنالتی را دیدم و نسبت به این صحنه هیچ مشکلی ندارم. همه‌اش فوتبال بود و به هیچ وجه پنالتی نبود. دوست دارم شما هم ببینید اما فوتبال این است پنالتی گرفته شد و ما هم که به بازی برگشتیم، فایده‌ای نداشت. گل دوم را خوردیم و این اشتباه به ما لطمه زد. درباره نکته‌ای که می‌خواهم صحبت کنم که مسئله دیگری اتفاق افتاد. من حداقلش می‌گویم که بخواهیم یک روز زودتر حرکت کنیم تا ریکاوری خوبی داشته باشیم. ما با اتوبوس ۵ ساعت در راه بودیم و ۷ ساعت معطل شدیم. باید پیش بینی این اتفاق را می‌کردیم. من از مدیریت باشگاه خواستم تا شرایط ریکاوری را با توجه به پروازها درست کند. ما از سازمان لیگ خواستیم بازی را یک روز عقب بیاندازند چون ما از عسلویه دیرتر برمی‌گردیم. تمام تعویض‌ها از سر این بود که بچه‌ها دچار گرفتگی شدند. اینکه من واقعا گله‌مند هستم و متاسفانه با ما همکاری نشد. ما تلاش کردیم چهارشنبه بیاییم و ریکاوری کنیم اما متاسفانه این اتفاق افتاد. ما به خودمان باختیم و این بچه‌ها باید به غیرتشان درود فرستاد.

سرمربی سایپا تاکید کرد: بچه‌ها ۵۰ درصد پول گرفتند و به قول مدیران قرار بود باز هم پول بگیرند اما چک یک ماهه گرفتند و من باید از حق بازیکنانم دفاع کنم. ما لیگ را از دست دادیم و نمی‌خواهم در این شرایط قرار بگیرم. ما اینجای داستان هستیم و این چک یک ماهه اثر گذاشته و روی شرایط کاری ما اثر گذاشته است. آنها گفتند چک‌ها به شرط وصول در پایان فصل، ۶۵ درصد حقشان را گرفتند. این چیزهایی است که می‌توانست خیلی بهتر مدیریت شود. اتفاقات دیگری هم است که از مدیریت خارج است و می‌شد بهتر رفتار شود. ما ۸ ساعت در اتوبوس بودیم و همه دچار گرفتگی بودند. ملوان و این جو خاص بود اما ما به خودمان باختیم.

سرآسیایی در پایان گفت: من سعی کردم منصفانه رفتار کنم و صحنه های تاثیرگذار را ببینم. ده بار جلو و عقب کردم که ببینم چه شده. آن صحنه تاثیرگذار بود و ما یک هیچ عقب افتادیم و این پنالتی نبود. بازی را بسیار خوب مدیریت کردند. مهیار زحمتکش از لحاظ اخلاقی و فوتبالی پرچم انزلی‌چی‌ها را در تیم ما بالا نگه داشته و کیف می‌کنیم همچین بازیکنی داریم. خوشحالی بازیکن ما هم می‌خواست واکنش نشان بدهد و اگر چه خوشحالی‌اش خارج از مدار بود ولی بازیکن است. آن لحظه هیجان شدن بود و کار خاصی نبود. خوشگلی‌های بازی را پنهان نکنید.

دیگر خبرها

  • بازگشت شاگردان ده‌روسی در لحظات پایانی/ سردار باز هم درخشید!
  • تاثیرگذاری مهاجم تیم ملی ایران روی گلزنی رم ایتالیا
  • سردار آزمون در زمین مارادونا درخشید(عکس)
  • بمب خبری فوتبال؛ آنتونیو کونته مربی ناپولی شد
  • در اوج تجربه بودم/کاش زودتر می‌گفتند!
  • حبس هشت ساعته سایپا در اتوبوس بین شهری!
  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند
  • آیا لغو فرمان رشد در ایتالیا باعث سقوط فوتبال این کشور می‌شود؟ (زیرنویس فارسی)
  • فامیل مارادونا رکورد باشگاه آمریکایی را شکست!‏
  • قطعی: ستاره ایتالیایی یورو را از دست داد